بعد از کلی وقت....

ساخت وبلاگ

آخرین مطالب

امکانات وب

خستم باز سر سوزان دعوامون شد اینبار کتکم زد بعد از یکسال و ۵ماه باز کتک زد منم دوتا تو گوشی زدمش جای تمام کتک زدناش و فحش دادناش جای تمام زخمای دلم اما هنوز اروم نشدم تصمیم گرفتم فقط همخونش باشم دیگه احسان برام مرد گوشیم هم زد داغون کرد دنبال شمارشم بهش زنگ بزنم بهش بگم دارم زجر میکشم بهش بگم تقصیر اونه که تو این زندگی افتادم و بهش بگم شاید تونست کمکم کنه الان که دارم حرف میزنم پرم خیلی پرم حیف پارسا حیف دیروز بچم از بس گریه کرد هلاک شد بچم ترسیده شده الهی بمیرم براش تو خواب حتی میترسید گریه میک بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 136 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55

سلام تنهایی من اوضاع ارومتر شده اما فکرم داغونه حس خستگی تو بدنمه به یه مسافرت نیاز دارم که آرامش بگیرم خسته شدم از زندگی تمام دلخوشی های من پارسا هست پسرکم عزیزکم داره یکساله میشه دو هفته دیگه مونده تا تولدش میخوام براش تولد بگیرم خدایا شکرت بخاطر وجودش تو این خستگی ها بودنش بهترین چیز زندگیمه راستی اسم احسان هم تو گوشیم تغییر دادم دیگه برام یه چیز دوره یه علامت سوال دیگه اسمش گذاشت ؟؟؟ گوشیم هنوز درست نشده دارم دق میکنم هنوز باید دو روز دیگه صبر کنم بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 145 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55

سلام تنهایی من

خوبی؟

اما من خوب نیستم

احسان رفت گوشیم درست کنه اما خییییییییییییییییلی داغون شده تاچ و ال سی دی در پشتش فلتش بردش

همش آسیب دیده

خییییلی ناراحتم

دارم دق میکنم

یه چیزی رو قفسه سینم سنگینی میکنه

دو شب گذشته به احسان این دو شب همش میگم من امشب از ناراحتی دیگه دق میکنم سکته میکنم 

خیلی سنگینه این بغض

گوشیو از دلم رفته دلم چرک شده بهش

کاش ..............

بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 106 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55

گاهی میگی خسته شدی اما ادامه میدی چون مجبوری چون عزیزات میان جلو چشمات و دوس نداری ناراحت بشن

اما من امروز دیگه واقعا خسته شدم

دارم همش فکر میکنم

چیکار کنم چیکار نکنم

خدا کمکم کن....

بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 104 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55

سلام تنهایی من

خوبی

منم خوبم

الان دو هفته هست گوشی ندارم همون گوشی قبلی هم که دستم بود خراب شد

و این بیماری کرونا باعث شده همه جا تعطیل باشه و من بی گوشی موندم دو هفته

روزای اول مث معتادی که ازش مواد گرفتن بودم اما بعد با بودن پارسا سرگرم شدم

فعلا.........................

بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 100 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55

سلام دیشب سالگرد عروسیمون بود با کلی زحمت اومدم کیک درست کردم الان احسان میگه ها نذاشتی بخوابم و..... دلم خیییییییییییییییییییلی گرفته دیگه واقعا خسته شدم از حرفاش از قدر ندونستنش باید خووووب فکر کنم شاید این دور رفتم و برنگشتم تا الان جوونم فکر خودم میکنم باهاش باید حرف بزنم اگر تصمیمی به تغییر نداره من میرم دیگه دیگه به اندازه کافی احترام و همه چی اومده پایین شاید بتونیم دوتامون از نو شروع کنیم و آینده ای متفاوت داشته باشیم الهی به امید تو ..... بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 95 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55

سلام تنهایی من

بغض تو گلوم گرفته

گاهی وقتا دلم میخواد خودکشی کنم راحت شم اما تنها کسی که میاد جلوم پارسا هست

اگر نجات پیدا نکنم وواقعا بمیرم کی بچه منو بزرگ میکنه و اونی که من میخوام بزرگ میشه یا نه

پس باید خودم باشم تا اونی که میخوام بشه

خدایااااااااااااا

میدونی دارم خفه میشمممممم

میدونی چشمام تارهههههههه

دیگه خستم خیلی خستهههههه

۴ ساله هرچی داد زدم هیچی

ناشکری نمیکنما اما کاش پارسا نبود...

بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 99 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55


خدایا شکرت که پارسا هست

کسی که صدای منو از درونم شنیده

الان گریه کردم و اونم با من گریه کرد

خدایا نکنه وقتی بزرگ شد یوقت تنهام بذاره

الان فهمیدم با بودن پارسا تنها نیستم

خدایا شکرت بخاطر بودنش

بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 95 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55

سلام تنهایی من

فردا عروسی دعوتیم و مجبوریم بریم

اما پارسا نمیبرم چون خطر داره

امروز ظهر رفتم واسه احسان یه شلوار اسلش خریدم اما اصلاااا خوب نیود براش شب که رفتم پسش بدم مردو قبول نکرد

کلییییی باهاش چکو چونه زدم و اخرم ولش کردم اومدم خونه

اوف سرم داره منفجر میشه از فکر

گفتم بیام اینجا حرف بزنم شاااید اروم شدم

مرسی که هستی

 و میتونم حرفامو بهت بزنم

بعد از کلی وقت.......
ما را در سایت بعد از کلی وقت.... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nafasebad بازدید : 94 تاريخ : شنبه 23 اسفند 1399 ساعت: 6:55